عشق مجازى
آورده اند كه پادشاهى بود جمال با كمالى داشت . روزى با وزير گفت : اين چنين جمالى كه مراست هيچ جا سوخته اى نيست كه به جان و دل دوستدارى ما نمى كند. وزير گفت : اى پادشاه ! ترا دوستان بسيارند ليكن از همه صادق تر درويشى است كه از مجاز در گذشته است و به حقيقت رسيده . پادشاه گفت : آن درويش را به من بنماى . گفت : فردا چون به ميدان روى ، درويشى را بينى ايستاده و نظر در جمال سلطان افكنده . پادشاه دگر روز پگاه تر (896) برخاست
ادامه مطلب...
تاریخ: سه شنبه 3 اسفند 1389برچسب:عشق مجازى,
ارسال توسط حسام الدین نجفی اکردی
آخرین مطالب